20 Apr
وان سبوس ایتالیایی: 1499-1512 

در طول سه دهه اول قرن شانزدهم ، ایتالیا صحنه جنگ تقریباً بی وقفه بین مدعیان محلی (بخصوص ونیز و پاپی) و مدعیان خارجی (فرانسه و اسپانیا) است ، با مداخلات گاه و بیگاه از شمال آلپ توسط هابسبورگ و ارتش توسط کانتونهای سوئیس 

ماجراهای ایتالیایی پادشاه فرانسوی چارلز هشتم توسط لوئیز XII پسر عموی و جانشین وی ادامه دارد. لویی به ادعای دیرینه فرانسوی ها در ناپل ، لوئیس با نزول مادربزرگ ویسکونتی ،تقاضای جدیدی می کند - او معتقد است که او دوک میلان است. 











ارتشهای فرانسه میلان را برای لوئیس XII در سال 1499 به دست می گیرند ، و فرانسوی ها بخشی از پادشاهی ناپل را در سال 1501 به تصرف خود در می آورند. اسپانیایی ها به زودی کنترل کامل ناپل را به دست می آورند (تا سال 1504) ، اما حضور فرانسوی ها در میلان باعث ایجاد پاپ جدید جاه طلبانه می شود. جولیوس دوم ، برای مداخله در امور ناپایدار شمال ایتالیا. او با شمال راهپیمایی می کند و در 1506 بولونیا را اسیر می کند. 

جولیوس معتقد است ونیز و فرانسویها دو تهدید اصلی برای ایالات پاپ مرکز ایتالیا هستند. او با مهارت دیپلماتیک بی رحمانه ، دو مسیر مختلف بازیکنان اصلی را ترتیب می دهد تا به نوبه خود با هر یک از دشمنان خود مقابله کند. 









پاپ برای اولین بار لیگ کامبرایی را تشکیل می دهد ، در سال 1508 ، که در آن او فرانسه ، اسپانیا و هابسبورگ های اتریشی را ترغیب می کند که به وی در مقابل ونیز بپیوندند. ونیزی ها در سال 1509 در آگادادلو شکست می خورند ، پس از آن جولیوس و هابسبورگ ها بخش اعظمی از سرزمین اصلی ونیز را مناسب می کنند. 

با این نتیجه ، پاپ به هدف دوم خود می رود. او لیگ مقدس 1511 را سازماندهی می کند. دوباره یک دشمن واحد وجود دارد ، اما این بار فرانسه است. ونیز ، که به تازگی فروتنیده است ، با اسپانیا و هابسبورگها در سمت پاپ ثبت نام می کند. و از سوئیسی ها که اکنون نیرومندترین مبارزان اروپا محسوب می شوند ، پشتیبانی مفیدی وجود دارد. حتی هنری هشتم انگلیس ، از فاصله دور به هم می پیوندد. 









در سال 1512 ، ارتش مشترک پاپ ، نیروهای اسپانیایی و ونیزی ، فرانسوی ها را در نبردی در نزدیکی راونا تضعیف می کنند ، پس از آن سوئیسی ها قادر به عبور از لومباردی و مهاجمان از میلان هستند. 

در این مرحله ونیز و فرانسه بازندگان آشکار هستند. اما این فقط یک دور بوده است. در دوره بعدی ، این مسابقه به طور واضح تری درگیری بین اسپانیا و فرانسه - و به ویژه یک رقابت شخصی بین دو پادشاه جوان - رقم می خورد. فرانسیس تاج و تخت فرانسه را در سال 1515 به ارث برد. چارلز ، هابسبورگ ، در سال بعد با مرگ فردیناند دوم ، پادشاه اسپانیا شد. 









Francis I و Marignano: 1515-1515 

حال و هوای جدیدی از جوانی و اشتیاق با الحاق در سال 1515 فرانسیس اول 20 ساله مرکز فرانسه وارد می شود و مرکز گروهی جوان با شکوه از درباریان است ، وی پسر عموی پادشاه قبلی ، لوئیس XII است و با وی ازدواج کرده است. دختر لویی 

با روحیه ای از ماجراجویی ، فرانسیس مسئولیت دردناک و گران قیمت پدر و مادرش را در شمال ایتالیا به عهده می گیرد. در تابستان 1515 او به جنوب می رود تا میلان را از نیروهایلیگ مقدس بازیابی کند . در یک نبرد دو روزه در مارینگانو در ماه سپتامبر ، فرانسوی ها صفوف پیاده نظام سوئیسی - مزدوران را شکست می دهند و در راه پاپ می جنگند ، که پیک ها و تفرقه های آنها قبلاً شکست ناپذیر به نظر می رسید. 











توپخانه فرانسوی نقش خود را در پیروزی در مارینگانو بازی می کند ، اما سواره نظام فرانسه نیز تردید - با شاه جوان برجسته شخصیت - کاهش می دهد. با روحیه ای از جوانمردی قرون وسطایی ، فرانسیس توسط یک جنگجو معروف فرانسوی ، پیر دو بیارد ، پیروز شجاع در بسیاری از برخوردهای گذشته شناخته می شود و در طول زندگی خود به عنوان chevalier sans peur et sans refoche ("شوالیه بدون ترس یا" شناخته می شود). توبه '). 

تسخیر سریع میلان ، در سال اول سلطنت وی ، فرانسیس را تبدیل به پر زرق و برق ترین پادشاه اروپا می کند. لئو ایکس ، پاپ مدیچی که بودجه مزدوران سوئیس را تأمین مالی می کرد ، پیروز مارینگانو را به سبک اسراف در دادگاه پاپی خود در بولونیا سرگرم می کند. 









فرانسیس با دوست داشتن آنچه از رنسانس ایتالیا می بیند (پاپ توسط رافائل مدونا را به او پیشنهاد می دهد) ، تصمیم می گیرد از این شکوه و جلالها لذت ببرد. او هنرمندان ایتالیایی را به فرانسه دعوت می کند ، از جمله حتی لئوناردو داوینچی پیر. تا بهار سال 1517 ، همه کاره ترین نبوغ ایتالیا به Amboise نقل مکان کرد ، جایی که اخیراً یک قلعه صخره ای به عنوان اقامتگاه سلطنتی اقتباس شده است. 

لئوناردو دو سال آخر عمر خود را با عنوان 'اولین نقاش و مهندس و معمار' پادشاه فرانسه می گذراند. اما در سال درگذشت لئوناردو ، 1519 ، وضعیتی که اکنون فرانسیس به عنوان پادشاه برتر اروپا از آن برخوردار بوده است ، یک چالش جدی وجود دارد. چارلز ، رئیس حتی جوان تر سلسله هابسبورگ ، به عنوان رقیب ظاهر می شود. 









چارلز در مقابل فرانسیس: 1519 

چارلز در سال 1516 به تخت سلطنت اسپانیا و در سال 1519 - در درگذشت پدربزرگشماکسیمیلیان اول - به تمام سرزمین های هابسبورگ از جمله بورگوندی موفق شد . نتیجه این که او قسمت اعظم زمین را در جنوب و شمال فرانسه نزدیک حاکم می کند. این شانس وجود دارد که چارلز (اکنون نوزده ساله شود) نیز به عنوان پادشاه آلمان و امپراتور روم مقدس - به عنوان پادشاه آلمان انتخاب شود - دفتری که از سال 1438 توسط هابسبورگ ها برگزار شد. 

اگر این اتفاق بیفتد ، شمال ایتالیا و آلمان نیز مدیون این حاکم جوان قدرتمند خواهند بود. پادشاه فرانسه ، فرانسیس ، با نگرانی از محاصره فرانسه ، با نگرانی از محاصره شدن در انتخابات امپراتوری تصمیم گرفت . 











شاید فرصتی اندک برای انتخاب یک پادشاه فرانسوی برای حاکمیت امپراتوری وجود داشته باشد که در اصل شامل فرانسه بود اما قرن هاست که این کار را نکرده است. اما چارلز خطری ندارد.او انتخابات را با پخش مبلغ هنگفت رشوه (وام گرفتن پول از فوگرها ، به سود بزرگ آنها و ناراحتی های ماندگار وی) به انتخابات می چسباند . وی در ژوئن 1519 انتخاب می شود و در سال 1520 به عنوان پادشاه آلمان در آخن تاج گذاری می شود. 

این نخستین برخورد در رقابت بین چارلز و فرانسیس است که به تسلط بر سیاست اروپای غربی می انجامد. این شامل یک اندازه بزرگ از خصومت شخصی است. 









چارلز در مقابل فرانسیس: 1520-1529 

فرانسیس ، پس از انتخاب چارلز به عنوان امپراتور ، برای ایجاد جنگ با رقیب خود تلاش می کند ، ابتدا تلاش کند تا متحد مهمی را در جبهه غربی خود تأمین کند - هنری هشتم انگلیس ، سومین دوره در این سه‌گانه از حاکمان جوان استبدادی که در طی چند سال از یکدیگر متولد شده اند. اگر فرانسیس با خیال راحت به راهپیمایی علیه چارلز بپردازد ، در غیاب او نمی تواند به خطر بیفتد که هنری ادعای باستانی خانواده خود را به تخت سلطنت فرانسه فشار آورد ، یا حتی قلمرو آخرین مالکیت فرانسوی باقی مانده انگلستان ، رنگ پریده کاله را گسترش دهد . بنابراین ، فرانسیس در سال 1520 هنری را به جلسه ای پرشور و جذاب که به عنوان فیلد پارچه طلا معروف است دعوت می کند . 











مشروعیت میدان پارچه از طلا نتوانسته است یک اتحاد انگلیسی را تحویل دهد (هنری بلافاصله به سمت ملاقات کمتر پراکنده اما بارورتر با چارلز پنجم در کنت حرکت می کند ، جایی که هرکدام موافقت می کنند حداقل دو سال با فرانسیس هیچ پیمانی برقرار نکنند).در سال 1521 ، فرانسیس علیه سرزمین اسپانیا در پیرنه حرکت می کند و سالهای آغاز جنگ متناوب را آغاز می کند. در سال 1522 ارتش امپراتوری فرانسوی ها را از میلان بیرون می آورد. سه سال بعد ، فرانسیس با هدف پیامدهای فاجعه بار ، وارد ایتالیا شد تا قلمرو خود را پس بگیرد. در سال 1525 فرانسوی ها به شدت در پاویا شکست خورده اند و خود فرانسیس زندانی می شود. به زودی او در یک قلعه در مادرید قرار دارد و تحت فشار با مذاکره با چارلز مذاکره می کند. 









پس از شش ماه ، فرانسیس با رها کردن ادعاهای خود در مورد فلاندر ، آرتویز و تورنای در هلند ، به میلان ، جنوا و ناپل در ایتالیا و به مکتب بورگوندی ، آزادی خود را از مادرید تضمین می کند. اما او قصد چندانی برای حفظ حرف خود ندارد. در طی دو ماه از بازگشت به فرانسه ، در سال 1526 ، او پیمان ، لیگ كونیاك را به وجود آورد و خود را با ونیز و پاپ جدید ، كلمنت هفتم متحد كرد. 

این بار این پاپ است که به زودی خود را زندانی می یابد. یک ارتش امپریالیستی که در ایتالیا کارزار داشت و حاوی تعداد زیادی مزدور آلمانی بدون پرداخت هزینه بود ، در سال 1527 در شهر مقدس روم راهپیمایی کرد. 









روم با خشونت های متعارف در چنین مواقعی ، اخراج ، غارت و ویران می شود. شهروندان ثروتمند باج گرفته می شوند. داستان های راهبه هایی وجود دارد که در خیابان ها برای فروش عرضه می شوند. پاپ موفق می شود در آنجا که در آنجا پناه می گیرد ، به یک زندان زندانی برسد ، زندانی به اسم همه ، تا آخرین ارتش امپراتوری از این شهر خارج شود. 

این وقایع خشونت آمیز معاهده کامباری را ، که در سال 1529 به امضاء رسیده و به عنوان "صلح خانمها" شناخته می شود ، موجب می شود ، زیرا شرایط آن بین مادر فرانسیس و یکی از عمه های چارلز مذاکره می شود. این امر امتیازات فرانسیس در مادرید را تأیید می کند ، با این تفاوت که اکنون چارلز ادعای خود را به عهد اصلی بورگوندی (تنها بخش کوچکی از میراث بورگوندی خود) لغو می کند. 









چارلز در مقابل فرانسیس: 1547-1547 

چارلز ضمن مقابله با دشمنی فرانسه ، نگرانی های عمده دیگری را که توسط رقیب خود مشترک نیست - تجاوز به ترک ها (در مرز شرقی امپراتوری و در دریای مدیترانه) و ناآرامی پروتستان که در آلمان آشفتگی ایجاد می کند. 

در سال 1529 (سال پیمان بین چارلز و فرانسیس) ترک ها وین و دزدان دریایی بارباروسا راکه با اتحاد با سلطان ترک همکاری می کردند ، در محاصره خود قرار دادند و خود را در الجزایر مستقر کردند. در سال 1530 چارلز وقت می یابد تا خود را به طور رسمی از امپراتور تاج در بولونیا تاج گذاری کند. سپس وی برای مذاکره با پروتستان ها در آگسبورگ عجله به شمال کرد.در سال 1531 ، شاهزاده های پروتستان در مخالفت با چارلز ، اتحادیه اشكالكالدن را تشکیل می دهند. 











در این شرایط ، هر دلیلی وجود دارد که دو پادشاه پیشرو اروپایی ، هر دو کاتولیک رومی ، در کنار یکدیگر بایستند. اما فرانسیس نمی تواند شکست ضمنی در پیمان کامباری را بپذیرد. وی اکنون با مذاکره با پروتستان ها و حتی مسلمانان برای اتحاد علیه امپراتوری هابسبورگ ، نظر معاصر را تکان می دهد. 

فرانسیس دو بار بیشتر علیه چارلز ، در سالهای 8-1536 و 1542-4 به جنگ می رود.سرنوشت نیس در سال 1543 نتایج تلخ و غیرممکن این رقابت سلطنتی را خیلی خوب نشان می دهد. متحد مسلمان فرانسیس در محاصره نیس (در مجتمع ساووی ، که بخشی از امپراتوری است)بارباروسا است . دزدان دریایی مشهور ، که اکنون یک دریادار ترکیه است ، 2500 مسیحی را به اسارت می برد. 









میراث فرانسیس اول: 1547 

اگرچه بازنده در مبارزات طولانی با چارلز پنجم ، فرانسیس اول از بسیاری جهات نشان خود را روی فرانسه می گذارد. همانطور که در همان دوره انگلیس و اسپانیا ، اقتدار سلطنتی در زمان سلطنت وی با یک دولت متمرکز متمرکز تقویت می شود. و شکوه سلطنتی در هنر و معماری منعکس می شود. فرانسیس بیش از هر کس سلطنت دارد ، که رنسانس را به فرانسه می آورد. 

لئوناردو داوینچی بزرگترین هنرمندی است که در دربار فرانسیس اول جلب کرده است ، اما او تنها یکی از بسیاری است. و این هنرمندان به جای قلعه های سلطنتی یا خانه های شکار ، ساختمانهایی را که امروزه کاخ هستند آراسته می کنند. 











مرکز زندگی دربار فرانسه ، Fontainebleau است ، یک کلبه شکار سلطنتی تقریباً توسط فرانسیس اول از سال 1527 بازسازی شده است. در اینجا او هنرمندان ایتالیایی Rosso Fiorentino (در سال 1530) و Primaticcio (در 1532) را که با هم یک سبک فرانسوی از نقاشی شیوه گرایانه ایجاد می کنند ، می آورد.معروف به مکتب فونتینبلو است. آنها در سال 1540 توسط طلافروش و مجسمه ساز بنووتو سلوینی به وی پیوستند ، که ویولن معروف نمک طلایی در Fontainebleau ساخته شده است. فرانسیس پیشتر Chambord را از سال 1519 بازسازی کرده است - به نام قلعه ای در لیر ، به سبک کاخ. در 1546 او قلعه سلطنتی قدیمی پاریس ، لوور را به کاخ دیگری تبدیل کرد.فرانسه بعداً وطن سلطنت مطلق است . در فرانسیس اول ، پیش زمینه ای از موضوع وجود دارد. 









پلاکاردها ، والدنسها و آردانتهای بابونه: 471-1534 

در چند سال آخر سلطنت فرانسیس اول ، آزار و اذیت پروتستان ها در فرانسه كاتولیك بیشتر می شود. درگیری مذهبی برای اولین بار در فرانسه با به اصطلاح "امور مربوط به پلاکارد" در سال 1534 هنگامی که پروتستان های تندرو با ژست غیر منطقی و ناعادلانه افراط می کنند ، به یک مسئله برجسته در فرانسه تبدیل شد. 

در طول شب 17 اکتبر خیابان های پاریس و سایر شهرها به طور پنهانی با پوسترهایی که مضحک شدن قداست توده ها را پوشانده اند ، اندود شده اند. یکی حتی صبح روز بعد در درب اتاق خواب که در آن فرانسیس اول در Amboise خوابیده است پیدا شده است. 











طی چند ماه آینده جمع شدن پرانرژی پروتستان ها اتفاق می افتد. پیش از آنکه سیاست کمرنگ مذهبی شود ، بیست و سه نفر در معرض خطر سوزانده می شوند. فرانسیس به دوستی شاهزاده های لوتری آلمان احتیاج دارد. 

در دهه 1540 بازگشت به شدت مذهبی وجود دارد. بخشی از این انتشارات در سال 1541 از نسخه فرانسوی کالوین در مؤسسات لاتین ، که در آن او به طور خلاصه الهیات پروتستان خود را بیان می کند ، خواسته می شود. کتاب او در سال 1544 سوخته است و شهادت پروتستان ها از سر گرفته می شود - هرچند که هنوز به تعداد دراماتیک نرسیده است. در سال 1555 ژان کرسپین رنج و رنج آنها را در کتاب شهدای خود ، معادل حجم تأثیرگذار فاکس در انگلستان ثبت می کند. 









بزرگترین عصبانیت دهه 1540 ، قتل عام والدنس ها ، نمی تواند به طور مستقیم در مورد فرانسیس یا سیاست دولت مقصر باشد. مقامات محلی در پرووانس برای توجیه آزار و اذیت ، عمداً شاه را گمراه می کنند. والدنس ، فرقه قرون وسطایی که توسط ایده آل های اصلاحات جلب شده است ، عقیده ای نزدیک به کالوین ایجاد می کند . در سال 1545 روستاهای آنها سوخته و حدود 3000 مرد ، زن و کودک قتل عام می شوند. 

سیاست مذهبی در زمان سلطنت پسر فرانسیس ، هنری دوم سختگیرتر می شود. یک دادگاه ویژه (اتاق چمن ، "اتاق آتش سوز") در سال 1547 در پاریس به منظور تلاش برای بدخیمان راه اندازی شده است. اصلاحات فرانسه در صدد به دست آوردن شخصیت منحصر به فرد شدید و سیاسی است. 









اصلاحات در فرانسه: 1559-1572 

فرانسه تحت تأثیر اصلاحات به شکلی و تا حدی متفاوت از هر کشور دیگر است. دلیل این امر این است که جامعه از بالا به پایین بر سر مسئله تقسیم می شود؛ و طرفین آنقدر متعادل هستند که یک جنگ داخلی که عمدتاً بر اساس مذهب است ، چهار دهه ادامه دارد. 

در نیمه اول قرن شانزدهم ، ایمان اصلاح شده در بین مردم عادی فرانسه گسترش یافت ، که توسط کشیشان مبلغ آموزش دیده در ژنو تشویق شده بودند. پروتستان ها ، که در فرانسه به عنوان هوگوئوتها شناخته می شوند ، به اندازه کافی اطمینان دارند که در سال 1559 یک سندی را در پاریس ترتیب دهند. 











در این زمان اشراف قدرتمندی در اردوگاه پروتستان وجود دارند ، که در میان آنها حتی اعضای سلسله بزرگ بوربون - شاخه ای از خانواده سلطنتی ، با تبار دور از لوئیس IX وجود دارد.دشمنان آنها خاندان گیز هستند ، که با شور و اشتیاق نسبت به اهداف کاتولیک متعهد هستند.جنگهای مذهبی فرانسه در قرن شانزدهم نیز کشمکش بین این اردوگاه های رقیب است. 

در سال 1559 ، سال سینود پروتستان در پاریس ، هنری دوم درگذشت (وی در یک تورنمنت به صورت ژوست کشته می شود). تا سه دهه دیگر ، تاج و تخت فرانسه توسط سه پسرش اشغال شده است. اما دو مورد اول در دوران نوجوانی خود به ارث می برند. قدرت واقعی مربوط به خانواده Guise و همسر بیوه هنری ، کاترین دو میدیسیس است. 









در ابتدا ، در سال 1559 ، گیزها دست بالایی دارند. پادشاه جوان ، فرانسیس دوم ، با ماری ملکه اسکاتلندی ازدواج کرده است - که مادر وی گایز است. اما فرانسیس در سال 1560 درگذشت. با الحاق پسر دومش ، چارلز IX ، كاترین دو میدیسس دوباره فرمانده می شود. 

در حالی که جنگ پراکنده در فرانسه بین نیروهای کاتولیک و پروتستان ادامه دارد ، نگرانی اصلی کاترین حفظ تعادل قدرت است که خانواده وی را بر تخت سلطنت نگه می دارد. برای این منظور ، او ازدواج خود را بین دخترش ، مارگارت و هنری ناوار - عضو پیشرو در خانواده بوربن ترتیب می دهد . این عروسی در سال 1572 انجام می شود. طی یک هفته با ظلم های روز سنت بارتولوموی دنبال می شود. 









از یک قتل عام تا یک توده: 1572-1594 

بسیاری از اشراف Huguenot فرانسه در آگوست 1572 برای عروسی شاهزاده خانم مارگارت و هنری ناوار در پاریس هستند. چهار روز پس از این مراسم ، ترور بر روی یک پروتستان پیشرو ، دریاسالار کولیینی انجام شده است. این احتمالاً توسط سلطان ، كاترین دو میدیسیس ، به همراه خانواده گویس برنامه ریزی شده است. اما دریاسالار فقط زخمی شده است. 

طرح درهم پیچیده ، کاترین را به واکنش بیش از حد وادار می کند. او دستور قتل عام همه هوگوئوتها در پاریس را صادر می کند. این کشتار قبل از طلوع آفتاب در 24 اوت ، روز سنت بارتولوموی آغاز می شود. خانواده ها قصاص شده اند. شامگاه 25 اوت دولت متوقف شد ، اما اوباش اکنون از کنترل خارج شده است. 











سایر شهرها از این پرونده پیروی می کنند. تخمین های کشته شدگان متفاوت است و احتمالاً بین 10،000 تا 15،000 هوگوین کشته شده اند. داماد ، هنری ناوار ، نجات یافته است - اما او مجبور است خود را کاتولیک اعلام کند. 

بیش از سه سال قبل از فرار هنری از دربار فرانسه ، ایمان پروتستان خود را از سر می گیرد و آرمان هوگوین را در برابر لیگ کاتولیک به سرپرستی خانواده گیز هدایت می کند. در حال حاضر سهام به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. پسر دوم کاترین ، چارلز IX ، در سال 1574 درگذشت. پسر سوم او ، به عنوان هنری سوم ، جانشین او شد. او بی فرزند است و در سال 1584 تنها برادر باقیمانده اش می میرد. هنری پروتستان ناوار اکنون وارث فرضیه عرش فرانسه است. 









چند سال اخیر سلسله والوئیه چیزهای ملودرام است. هنری سوم در سال 1588 اتحاد خود را با جناح کاتولیک شکست و دو عضو برجسته خانواده گیز را ترور کرد. وی سپس با هنری ناوار به نیروهای پیوست. اما پادشاه خود را در سال 1589 ترور کرد. در بستر مرگ او پسر عموی پروتستان و بسیار دور خود را به عنوان جانشین خود نامگذاری می کند - بنابراین سلسله بوربون را به تخت فرانسه می رساند. 

برای تسخیر پادشاهی خود چندین سال به هنری ناوار ، اکنون هنری چهارم ، طول می کشد.پاریس ، که کاملاً کاتولیک و کاملاً از آن دفاع می کند ، مانع اصلی وی است. این تنها در سال 1594 پس از او كه خود را كاتولیك اعلام كرد - این بار برای او خوب است. 









شاید خوب باشد که هنری چهارم هرگز اظهارات مشهوری را که در این زمینه به او نسبت داده نشده است ( پاریس به معنای توده ای است ، پاریس ارزش توده ای دارد) ، اما احساسات به تاریخ صادق است. جنگهای مذهبی طولانی فرانسه با مصلحت ساده ساختن دین روشن می شوند. 

سازش باعث می شود هنری از نظر اخلاقی موظف به تحمل دینی شود. نسخه او از نانت ، که در سال 1598 به امضا رسیده است ، به هوگوتین ها حقوق کاملی مدنی ، آزادی عبادت (در محدودیت های خاص) و مکانهای مختلف توافق شده ای را می بخشد که می توانند از آنها حمایت کنند. این امتیازات توسط اکثریت کاتولیک مورد خشونت قرار گرفته است. آنها به طور مداوم از بین می روند ، تا اینکه سرانجام دستورالعمل نانت در سال 1685 ابطال شود . 









هنری چهارم: 1589-1610 

هنری چهارم پس از پیروزی پادشاهی خود در 9 سال جنگ مداوم ، دوازده سال از صلح بسیار پربار را به فرانسه آورد. منابع مالی ایالت بطور واضح وضع شده ، صنعت و تجارت مورد تشویق قرار می گیرند (یک طرح بلندپروازانه برای شبکه ای از آبراههای درون شهری شامل آغاز کانال باریان ) و ارتش تقویت می شود. در سیاست خارجی خود ، هنری همان رویکرد سازشگرانه را اتخاذ می کند که با جناح های مذهبی تلخ مخالف فرانسه. هدف وی دستیابی به صلح در مرزهای فرانسه است. برای این منظور او به مذاکره در مورد آتش بس دوازده سالهبین اسپانیا و استانهای متحد در 1609 کمک می کند. 











برخلاف این اصل ، هنری تصمیم می گیرد در سال 1610 در اختلاف نظر درباره وراث میراث جلیچ ، نزدیک به مرز حساس بین استانهای متحد و هلند اسپانیا مداخله کند. رودولف دوم ، امپراتور هابسبورگ در حال به دست گرفتن این مجتمع است و هنری چهارم قصد دارد علیه او راهپیمایی کند ، هنگامی که هنری توسط فرانسوا راویلاک (یک کاتولیک در انگیزه های دقیق وی در خیابان پاریس) در خیابان پاریس ترور شد. 

هنری یکی از محبوب ترین پادشاهان فرانسه است. چهار سال پس از مرگ وی ، مجسمه ای برنز از اسب سوار بر روی پونت نوف - مشهورترین پل پاریس ، ساخته شده است که در زمان سلطنت هنری در سال 1604 (و علی رغم نام آن) کهن ترین شهر است. 
Comments
* The email will not be published on the website.
I BUILT MY SITE FOR FREE USING