20 Apr
وراثت مورد مناقشه: 1328 

در سال 1325 فرانسه بدون شک قلب اروپا است. یک پاپ فرانسوی ساکن آوینیون است .پادشاه فرانسوی ، چارلز چهارم ، از نیاکان کاپیتی خود قلمرویی را به ارث برده است که از ابتدای آغاز پیرامون پاریس ، از نظر اندازه ، ثروت و نفوذ به طور پیوسته رشد کرده است.پادشاهی از هر کشور رقیب در اروپا جمعیت بیشتری دارد (حدود 15 میلیون نفر). پاریس مرکز فکری این قاره است. 

سه سال بعد ، این ثبات به شدت با مرگ زود هنگام پادشاه تهدید می شود. 











وقتی چارلز چهارم درگذشت ، در سی و چهار سالگی در سال 1328 ، سه بار ازدواج کرده است ، اما فرزندی ندارد. از زمان مرگ هیو کاپت در سال 996 ، همیشه یک پسر (یا بسیار گاه برادر) به ارث رسیده است که تاج فرانسه را به ارث می برد. در نسل حاضر الگوی شکسته شده است. چارلز چهارم جانشین دو برادر بزرگتر (لوئیس ایکس و فیلیپ پنجم) شد ، و او دو دختر را ترک می کند - یکی از آنها بعد از مرگ متولد می شود. 

ادعای دختر بزرگتر چارلز به دلایل جنسی وی رد می شود ، حتی اگر قانون سالیک هنوز به طور رسمی در سیستم فرانسه تصریح نشده است. مجالس بزرگی از بزرگان فئودال تصمیم می گیرند چه کسی وارث قانونی باشد. 









نزدیکترین اقوام مرد چارلز چهارم برادرزاده وی ادوارد ، پسر خواهر چارلز ایزابلا است .اعتراض منطقی خاصی به ارث ادوارد وجود دارد. اگر تاج ممکن است توسط یک زن به ارث نرسد ، به نظر می رسد مغایر آن از طریق زن به ارث برسد. 

یک عامل دیگر نیز وجود دارد که تواریخ زمان نشان می دهد که یک مانع حتی قوی تر است.ادوارد اکنون ادوارد سوم ، پادشاه انگلیس است. فرانسه پادشاه انگلیسی نمی خواهد. 









در چنین شرایطی جای تعجب آور نیست که مجمع به یک رابطه دوردست تر تاج را اعطا کند.فیلیپ والوئیه تنها پسر عموی چارلز چهارم است ، اما تبار وی مرد و فرانسوی است (وی فرزند برادر کوچکتر پدر چارلز ، فیلیپ چهارم است). 

شاهزاده ولیو در اردیبهشت 1328 با عنوان فیلیپ ششم در Reims پادشاه شد و خط جدید (هرچند از نزدیک با هم) را در تخت فرانسه آغاز کرد. اولین سلطنت سلسله دشوار است. این شامل فاجعه انسانی و اقتصادی مرگ سیاه است . و جانشینی مورد اختلاف ، منازعه طولانی را که به جنگ صد سال شناخته می شود ، کشانده است. 









دو پادشاه جوانمردی: 1328-1364 

سلطنت دو پادشاه اول والوسی ، فیلیپ ششم و جان دوم ، دوران پر دردسری در فرانسه است. این تا حدودی ناشی از موفقیت های اولیه انگلیسی در جنگ صد سال است . این به نوبه خود تا حد زیادی ناشی از پادشاهان فرانسوی است که از نظر جوانمردی شاهد جنگ و امور بین الملل هستند - رمز افتخار شوالیه قرون وسطایی در اسلحه. 

در کریسی در سال 1346 فیلیپ ششم حمله به ارتش انگلیسی را که پس از یک اقدام مختصر غارت ، از فرانسه خارج شد ، آغاز کرد. اتهام سواره نظام قدیمی و بصری چشمگیر در برابر کمانداران انگلیسی بیشتر عابر پیاده منجر به خسارات فاجعه بار فرانسه می شود. یک شکست حتی مهمتر از ده سال بعد در Poitiers ، تحت رهبری جان دوم رخ داده است. 











نبرد Poitiers در طول سه روز برگزار می شود - یک آخر هفته طولانی به تعبیر مدرن ، از شنبه تا دوشنبه در سپتامبر 1356. یکشنبه یک آتش بس است ، که توسط میراث پاپی بین دو طرف واسطه می شود. روز استراحت ، بار دیگر ، تضاد بین دیدگاه آماتور فرانسه از جنگ و حرفه ای بودن جدید انگلیسی را نشان می دهد. 

شوالیه های فرانسوی روزهای تعطیل خود را به عنوان یک روز تعطیل ، غذا خوردن ، آشامیدن ، معاشرت ، آرامش با خود می نگرند. در همین حال انگلیسی ها و متحدین گاسون آنها مشغول حفر سنگرها و ساختن نرده ها هستند. هدف ، همانطور که در کریسی وجود دارد ، این است که از موضع دفاعی بجنگید. 









نبرد نهایی اوایل صبح دوشنبه آغاز می شود. با ترکیبی از کمینها ، تگرگهای پیکان و اتهامات سواره نظام ناگهانی ، سرخپوشان ، انگلیسی ها و گاسکونها پیشتاز ارتش فرانسه را بهم می ریزند.سرنگونی که به دستور خود پادشاه انجام می شود با عزم جدی می جنگد. جان دوم به خاطر شجاعت شخصی خود به شهرت رسید. اما تا نیمه بعد از ظهر ارتش او غرق است ، و او زندانی به دست انگلیسی است. 

این آغاز چهار سال اسارت سلطنتی است ، ابتدا در بوردو و سپس در کاخ ساوی در لندن. پس از مذاکرات بسیار ، باج عظیم سه میلیون تاج طلا در سال 1360 به توافق رسیده است. مالیات مورد نیاز برای جمع آوری این مبلغ بار دیگری در فرانسه است که خیلی زود پس از مرگ سیاه. 









جان دوم در دسامبر سال 1360 آزاد می شود و به پاریس باز می گردد. در حالی که باج دادن مطرح می شود ، دو پسرش توسط انگلیسی ها گروگان گرفته می شوند. در سال 1363 یکی از آنها فرار کرد. در یک ژست نهایی از جوانمردی قرون وسطایی ، جان دوم با بازگشت به لندن برای این رفتار نامحسوس کفاره می کند. در ژانویه سال 1364 او خود را به اسارت در کاخ ساووی تسلیم می کند. او سه ماه بعد در آنجا می میرد. 

دو نسل اول والوئوس بر کاهش اعتبار و قدرت فرانسه رهبری کردند. فرزند جان دوم ، در دوران اسارت پدر خود و به طبیعت بیشتر از طوفان جوان ، عصبانی است ، این نزول را در دوران سلطنت خود به عنوان چارلز پنجم برمی گرداند. 









چارلز پنجم و ریمز: 1364-1380 

چارلز پنجم به عنوان چارلز حکیم شناخته می شود ، عنوانی که به واسط stat کارنامه هنری خود به دست می آورد و به واسطه عشق به یادگیری. او در واقع دوست محقق و جمع آور پرشور کتاب ها است و یک کتابخانه سلطنتی چشمگیر را در یک برج در لوور بنا می کند. اما او همچنین فرانسه سلطنتی را بنا کرد و به جای درگیری مستقیم ، سرزمینها را با جذب بیمار بهبود می یابد. در جایی که پدربزرگ و پدرش تمایل دارند که وارد جنگ شوند ، چارلز دیپلماسی را ترجیح می دهد. 

در مرکز برنامه او یک سیاست مداوم برای تقویت قدرت با تأکید بر ماهیت الهی پادشاهی است. 











زن و مرد قرون وسطایی مستعد این ایده هستند که الوهیت پادشاهی را احاطه کرده است. چارلز با تأکید بر مسح خود هنگام تاجگذاری در ریمز ، این موضوع را تقویت می کند. یک جادوی خاص در روغن استفاده شده در این مراسم فرانسه وجود دارد که به لطف معجزه Sainte Ampoule یا Ampulla مقدس است. این کشتی به همراه روغن مقدسی که در آن موجود است ، ظاهراً توسط کبوتر روح القدس برای تعمید کلوویس در ریمز در 496 از بهشت آورده شد. 

تأکید چارلز پنجم بر طبیعت منحصر به فرد این مراسم در ریمز باعث تقویت وضعیت وی می شود. بعداً این مسئله از اهمیت بسزایی در حل بحران اثبات شده فرانسه در زمان سلطنت پسرش و نوه اش برخوردار است. 









چارلز ششم: 1380-1422 

سلطنت طولانی مدت چارلز ششم فاجعه ای را به فرانسه می رساند. در طی هشت سال اول ، پادشاه جزئی است. قدرت به عموی خود ، دوک بورگوندی ، خطرناک می شود. در طول 30 سال گذشته ، از سال 1392 ، پادشاه از نظر روحی دچار انحراف شده است - بر خلاف پدرش ( شارل خردمند ) نام او را چارلز دیوانه آورد. 

چارلز بزرگ ، درگذشت در سال 1380 ، قلمرو را به سه برادر خود در دوران اقلیت پسرش واگذار می کند. از این سه دوبله یکی (لوئیس آنجو) عمدتاً به ادعاهای وی درباره پادشاهی آنجوینناپل مربوط می شود . دیگری ، جان بری ، در سیاست نقش دارد ، اما بیشتر اوقات خود را به مجموعه معروف خود اختصاص می دهد. این زمینه برای جوانترین (فیلیپ بورگوندی) باز است. 











فیلیپ بولد ، دوک بورگوندی از سال 1364 ، همچنین وارث طریق همسرش به سرزمین ثروتمند اما شورشی فلاندر است . او چارلز ششم جوان را متقاعد كرد كه در سرکوب شهرهاي فلانيش ، کمپيني را انجام دهد ، وظيفه اي که در سال 1382 به دست آورد در روزوزه به دست آورد. ارتش فرانسه است اما مزيت اين پيروزي به بورگوارد منتقل مي شود . در این تضاد ، بذر دردسرهای آینده بسیار زیاد است. 

فیلیپ بولد تا زمان چارلز ششم قدرت در دست خود را در سال 1388 بازی می کند. پادشاه جوان با مهارت و موفقیت حکمرانی می کند ، اما تنها به مدت چهار سال. در سال 1392 او حمله ای به جنون خشن دارد ، از نوعی که بقیه عمر خود را عود می کند. 









فیلیپ بولد کنترل مجدد را آسان می کند. وی ، دوازده سال ، تا حد زیادی به نفع خودش حکومت می کند. اما مرگ وی در سال 1404 به دنبال یک رقابت تلخ ، منجر به جنگ داخلی می شود ، که فرانسه را برای سه دهه فلج می کند. 

دو نجیب بزرگ که برای قدرت می جنگند پسر عموی هستند - لوئیس ، دوک اورلیان ، برادر کوچکتر پادشاه دیوانه و جان بی باک که پدر خود را به عنوان دوک بورگوندی موفق کرده است.در سال 1407 دوک Orléans در یک خیابان پاریس توسط مبهوتان جان بی باک به قتل می رسد. نتیجه جنگ داخلی بین بورگوندی ها و پارتیزان های دوک قاتل است. 









هواداران اورلئان به عنوان Armagnacs شناخته می شوند ، که با شمارش Armagnac (پسر او با دختر دوک قاتل Orléans ازدواج کرده است) هدایت می شوند. با یک قدرت جنگی سوم در صحنه ، اوضاع بسیار پیچیده است. 

در سال 1415 یک پادشاه جدید در تخت انگلیسی ، هنری پنجم ، خصومت ها علیه فرانسوی ها را تشدید کرد. جنگ صد سال در سالهای اخیر با سرعت و سرعتی ادامه داشته است. اما ورود هنری پنجم به شخصه به خور خور ، در اوت سال 1415 ، فرار از نزاع فرانسه با یک چالش شدید و فوری مواجه می شود. 









جنگ داخلی: 1407-1435 

آرایه فرانسوی Knightood که در سال 1415 توسط هنری پنجم در Agincourtشکست خورد ، نمایانگر نیمی از قدرت فرانسه است. این تنها شرط Armagnac است.John The Fearless of Burgundy بازی مهیج و مضاعف را انجام می دهد ، و با انگلیسی ها و آرمناگس ها مذاکره می کند. 

پس از آنکه هنری پنجم روون را در سال 1419 گرفت ، به نظر می رسد ممکن است این دو جناح فرانسه علیه تهدید انگلیس متحد شوند. اما این امید هنگامی از بین می رود که جان بی باک ، با ملاقات با سران آرمناگ برای مذاکره ، در سال 1419 در حضور دافین 16 ساله ، آینده چارلز هفتم ، به قتل می رسد. 











تا این زمان پادشاه دیوانه و وارث او در جبهه های مخالف مبارزه قرار دارند. ملکه چارلز ششم ، ایزابلا از بایرن ، شوهر ناتوان خود را به اردوگاه بورگوندیان آورده است. از سال 1418 آنها پاریس را کنترل می کنند ، پس از یک قیام در شهر ، Armagnac ها را بیرون می کشند.داوفین ، پسر چارلز ششم و ایزابلا ، با Armagnacs به بورژ فرار می کند و در آنجا اعلام می کند که وی سلطنت فرانسه است. 

این افتخار توخالی توسط پیمان ترویس مورد تمسخر قرار می گیرد که در سال 1420 بین ایزابلا و متحد بورگوندی او (دوک جدید ، فیلیپ خوب) از یک طرف و هنری پنجم انگلستان از طرف دیگر به توافق رسیده اند. 









در Troyes ایزابلا پسر خود ، dauphin را نادیده گرفت. درعوض او خواهرش کاترین را به هنری پنجم به عنوان عروس و وراثت تاج فرانسه ارائه می دهد. توافق شده است كه هنری با مرگ پدر دیوانه كاترین ، چارلز ششم ، پادشاه فرانسه شود. 

به زودی وقایع مسخره ای از این ارتباط بدبینانه ایجاد می کنند. این ازدواج در ژوئن سال 1420 انجام می شود. پسری ، هنری ششم آینده ، در دسامبر 1421 به دنیا می آید. هنری پنجم در آگوست 1422 در فرانسه کار می کند. داماد وی هفت هفته بعد می میرد. طبق شرایط این پیمان ، یک نوزاد ده ماهه انگلیسی پادشاه فرانسه می شود. 









پادشاه بورژس: 1422-1437 

در همین حال ، داوفین ، پادشاه حق با تبار ، خود را چارلز هفتم فرانسه اعلام می کند. اما او در جنوب لیر محدود است و پاریس در دست دشمنانش (انگلیسی و بورگوندیان در اتحاد) قرار دارد.چارلز با تمسخر به عنوان پادشاه بورژ شناخته می شود ، جایی که دربار خود را حفظ می کند. 

پس از تحول چشمگیر در سال 1429 ، بن بست سیاسی و جنگ ناپایدار وجود دارد. برای شش ماه است که انگلیسی ها Orléans را محاصره کرده اند ، شهری مهم در Loire که مسیر جنوب را به سمت بورژ فرمان می دهد. در ماه آوریل ، یک نیرو فرانسوی برای بالا بردن محاصره وارد می شود. از این رو غیر معمول است که توسط یک دختر دهقان جوان ، جوآن قوس هدایت می شود . 











با الهام از جوآن ، فرانسوی ها انگلیسی های شمال را از اورلان رانده اند. بالا بردن محاصره نقطه عطف جنگ طولانی است. جوآن چارلز هفتم را به سمت ریمز سوق می دهد ، جایی که تقدیس وی در سال 1429 او را برای اولین بار بیعت بی طرف مردم فرانسه به ارمغان می آورد. حتی درگذشت جوآن به دست انگلیسی ، در سال 1431 ، هیچ کاری برای جلوگیری از افزایش شوق و موفقیت ملی ندارد. 

دوک بورگوندی ، فیلیپ خوب ، هنگامی که با چارلز هفتم در سال 1435 در Arras صلح برقرار می کند ، این روند را تصدیق می کند. این پیمان جنگ داخلی را پایان می دهد. در سال 1437 پادشاه وارد پاریس ، اکنون بار دیگر پایتخت می شود. پادشاهی فرانسه تقریباً به حالت عادی برگشته است. 









سلطنت دوباره احیا شد: 1437-1461 

سلطنت چارلز هفتم ، که از سال 1422 به طرز غیرقابل پیش بینی ای شروع شد ، پس از بازگشت به پاریس در سال 1437 ، بازگشت چشمگیری را به دست آورد. در ربع قرن باقی مانده او قدرت سلطنت فرانسه را بسیار تقویت می کند. 

او درآمد پادشاهی را بهبود می بخشد. مالیات ها ، که به طور فزاینده ای با تصویب شورای پادشاه تعیین می شوند ، به عنوان عوارض دائمی پذیرفته می شوند. پیش از این ، آنها پرداخت های ویژه ای بودند که از طرف دارایی های عمومی برای رفع بحران خاص در امور مالی سلطنتی اعطا می شد. یک نتیجه از این تغییر این است که عموم ملک ها کمتر با هم ملاقات می کنند و به این ترتیب به تدریج قدرت خود را از دست می دهند. 











در جبهه کلیسایی ، آزادی پادشاه فرانسه توسط مجمع روحانیون فرانسوی در بورژ در سال 1438 بسیار بهبود یافته است. آنها سیاستی را اعلام می کنند ، که بلافاصله توسط پادشاه به عنوان یک " تحریم عملی " به تصویب رسید ، که قدرت پاپ را برای بالا بردن محدود می کند. پول و یا قرار ملاقاتهای کلیسایی در قلمرو فرانسه. 

مجازات عملی بورژ گامی مهم در پیشرفت گالیكانیسم ، عقاید سیاسی است كه دلهره كلیسای فرانسه را تأیید می كند (هرچند كه در واقع مبادله پاپ برای مداخلات سلطنتی). 









در مسائل نظامی ، چارلز هفتم دو ابتکار مهم را در پیش گرفته است. او اولین ارتش حرفه ای دائم فرانسه را تأسیس می کند ، با سواره نظام هایی که از اشراف و پیاده نظام از بقیه مردم گرفته شده است. و او سرمایه گذاری زیادی در سلاح جدید که تازه شروع به تولید آن کرده است در میدان جنگ - توپخانه . 

اسلحه های چارلز در پیروزی هایی که از اول نرماندی انگلیسی و سپس آکیتن بازی می شود نقش دارند. نبردهای فورمینگ در سال 1450 و کاستیلون در 1453 آخرین دو درگیری مهم جنگ صد ساله است ، هرچند که این درگیری طولانی به طور رسمی برای دو دهه دیگر ادامه می یابد.









حتی در تجارت پیشرفت خوبی وجود دارد ، با پیشرفت زیادی در تجارت فرانسه - همانطور که در حرفه فوق العاده یک بازرگان Bourges ، ژاک کوور مشاهده می شود . 

با پایان سلطنت ، در سال 1461 ، پادشاه فرانسه تقریباً تقریباً تمام منطقه وسیعی را که زمانی توسط وصال وی در دست گرفته بود ، کنترل می کند. تنها سرزمینهایی که از استقلال مؤثر برخوردارند ، بورگوندی ، فلاندر و بریتنی هستند. بخش عمده ای از بورگوندی و فلاندر در سلطنت های بعدی از دست می روند ، اما بریتانی در سال 1491 هنگامی که وارثی در دوکدوم با نوه چارلز VII ازدواج می کند ، به چارلز VIII وصل می شود. در کل ، یک شهید بزرگ فرانسه ، جان آرک ، از چرخش وقایع در دهه های پس از مرگش به خوبی خوشحال می شود. 









لوئیس XI: 1461-1483 

گرایش به سلطنت استبدادی توسط لوئیز XI ، فرزند چارلز هفتم ادامه می یابد ، اگرچه گاه به نظر می رسد که وی کنترل اشراف طغیان یا رقیب و دشمن بزرگ خود ، چارلز بولد بورگوندی را از دست خواهد داد. 

لوئیس در رابطه دیپلماتیک در رابطه با بورگوندی ناکام است و هیچ کاری نمی کند تا وراث بورگوندی ، دختر چارلز بولد ، با پسر خود ، دافین فرانسوی ازدواج کند. در عوض ، او باهابسبورگ ازدواج می کند و بیشتر مناطق وسیع بورگوندی به فرانسه گم می شود. 











اما دیپلماسی وقتی که لوئی جنگ صد ساله را به نتیجه نهایی خود در سال 1475 می رساند ، هزینه می کند. 

لوئیس گام های فعالی برای بهبود تجارت و تجارت پادشاهی خود بر می دارد ، همانطور که وقتی سنت بزرگی از نمایشگاه های لیون را با اعطای امتیاز این شهر در سال 1463 شروع می کند تا سالانه چهار چنین رویداد برگزار کند. در سال بعد ، وی سیستم رسمی پستی را برای مشاغل دولتی تأسیس می کند . او یک فرزند فرانسه و قدرتمند و مرفه را به پسرش چارلز هشتم تسلیت می گوید. اما پادشاه جوان ایده های عاشقانه ای دارد که منافع فرانسه را به خطر می اندازد. 









چارلز هشتم و مبارزات انتخاباتی ایتالیا: 1494-1495 

چارلز هشتم سیزده ساله است که تاج فرانسه را در سال 1483 به ارث برد. وی در هنگام راهپیمایی در جنوب ، در سال 1494 ، بیست و چهار سال دارد تا پادشاهی را در یک سلسله مبارزات فاجعه آمیز ایتالیایی درگیر کند که منابع آن را به هیچ وجه برای هدف بعدی تخلیه نخواهد کرد. پنج دهه 

چارلز با این تصور عاشقانه گمراه می شود (با تشویق دوک میلان ، که در ایتالیا به حمایت نیاز دارد) که می تواند راهپیمایی کند تا بتواند تاج و تخت ناپل را تصاحب کند ، که او از طریق خط آنجین حق دارد. او حتی رویای یک مرحله شکوهمند دیگر را در سر می پرورانید. او تصور می کند که از ناپل دریانوردی می کند تا ترک ها را از قسطنطنیه یا بیت المقدس سوار کند. او به عنوان امپراطور جدید شرقی به ارمغان می آورد. 











چارلز هشتم در سپتامبر 1494 با سپاهی عظیم 30000 مرد از آلپ عبور کرد. آنها با آرامش از قلمرو میلان عبور می کنند و بدون شک انتظار دارند که از طریق سرزمین های توسکانی فلورانس نیز همین کار را انجام دهند. نزاع فرانسه فقط با ناپل است. 

اما اخیراً فلورانس به عنوان متحد ناپل شناخته شده است. پیرو دی مدیسی جوان با درک بحران ، از عمل معروف دیپلماسی شخصی پدرش ( بازدید وی در سال 1479 به پادشاه ناپل) تقلید می کند. بدون اطلاع دادن به نشانه ها ، دولت رسمی فلورانس ، پیرو راهی اردوگاه پادشاه فرانسه می شود. 









در این برخورد دو حاکم جوان بی تجربه ، هر دو در اوایل دهه بیست و یکم ، فرانسوی ها از معامله بهتر برخوردار هستند. چارلز هشتم تأکید می کند که تنها آنچه او می خواهد اطمینان از حسن نیت فلورانس است ، اما می افزاید: نکته قانع کننده این امر تحویل چندین قلعه مهم فرانسوی به همراه بنادر پیزا و لیورنو است. سوابق نشان می دهد که فرانسوی ها هنگام موافقت پیرو شگفت زده می شوند. 

بنابراین ، هنگامی که آنها آن را می شنوند ، امضاء کننده در فلورانس هستند. آنها اعتراض می کنند که پیرو هیچ صلاحیتی برای واگذاری این دارایی های فلورنتین ندارد ، اما خیلی دیر شده است. فرانسوی ها قبل از حرکت در جنوب ، وارد فلورانس می شوند و پیزا را اشغال می کنند (خوشحال می شوید که از شر یوغ فلورنت خلاص می شوید). 









چارلز هشتم و ارتش او در آخرین روز سال 1494 به روم می رسند. پاپ الکساندر ششم ، که نتوانست در برابر آنها مقاومت کند ، در قلعه سانت آنجلو پناه می برد. در تاریخ 22 فوریه ، فرانسویان که هنوز هم غیرممکن هستند ، وارد ناپل می شوند. دو ماه بعد ، در تاریخ 12 ماه مه ، چارلز در شهر جدید خود به عنوان پادشاه تاجگذاری می شود. 

اما او در بی تجربگی خود خط عقب نشینی خود را بی نتیجه رها کرده است. در ماه مارس ، پاپ و سایر قدرتهای اصلی ایتالیا (به جز فلورانس) لیگ ونیز را علیه متجاوز تشکیل می دهند. در هنگام عقب نشینی چارلز از شمال ، در ماه ژوئیه با یک ارتش از لیگ (که بعضاً به عنوان لیگ مقدس نیز شناخته می شود) در فورنوو روبرو می شود. نبرد سردرگم و غیرقابل تعیین است.چارلز و ارتش وی به فرار از امنیت در فرانسه می روند. 









چارلز پادگان های فرانسوی را در ناپل ترک کرده است ، اما آنها به زودی پادشاهی را دوباره بهآراگونی ها از دست می دهند. با این وجود چارلز در حال آماده سازی سفر جدیدی به ناپل است که می میرد ، در نتیجه تصادف در آمبوئز ، در سال 1498. 

این ماجراجویی ناپلیایی ، هرچند بی ثمر باشد ، به پادشاهان فرانسه طعم مبارزات انتخاباتی در ایتالیا را می بخشد. آنها به طور خلاصه بخشی از پادشاهی ناپل را در 3-1501 بازیابی می کنند. اما جاه طلبی های آنها به طور فزاینده ای بر شمال ایتالیا متمرکز می شود - که در اوایل قرن شانزدهم به یک میدان نبرد تقریباً بین المللی بین المللی تبدیل می شود.
Comments
* The email will not be published on the website.
I BUILT MY SITE FOR FREE USING