21 Apr
املاک عمومی و دارایی سوم: 1789

ترکیب املاک پیشنهادی عمومی موضوعی بحث برانگیز در پاییز 1788 است. پارلمان پاریساستدلال می کند که این ترتیب باید به مناسبت قبلی باشد ، در سال 1614 ، که هر یک از املاک تعداد مساوی از معاونان و هر یک از سه گروه داشتند. دیدار و رای جداگانه 

این پیشنهاد نشان دهنده ادعای قاطع برای وضع موجود است ، زیرا دو املاک اول (روحانیت و اشراف) می توانند در هر شماره از املاک سوم (بقیه ملت) پیشی بگیرند. با این حال ، دارایی سوم دقیقاً بخشی از جامعه است که از حق امتیازاتی که دو نفر دیگر در آن زمان باستانیبرخوردار بودند ، با خشم و اندوه روبرو می شود
 









قدرتمندترین جزوه این کمپانی Qu'est-ce que le Tiers attat است؟ (املاک سوم چیست؟) ، توسط امانوئل جوزف سیسی. سخنان آغازین آن در ژانویه 1789 منتشر شد و وضوح را وضوح می گذارد: "املاک سوم چیست؟ همه چیز. تاکنون چه بوده است؟ هیچ چی.چه چیزی می خواهد باشد؟ چیزی 

دولت در برابر خواستهای پارلمان مقاومت می کند و انتخابات برای تقریباً 300 نماینده برای هر دو املاک اول و حدود 600 نماینده سوم اعلام می شود. در چندین مجامع استانی مدت هاست که عرف ثالث دارای نمایندگی مضاعف است ، بنابراین پیشنهاد به خودی خود تعجب آور نیست. 
 







این رأی دهندگان بخش بزرگی از شهروندان مرد بالای بیست و پنج سال را شامل می شود ، زیرا هر کسی که در ثبت نام امور مالیاتی شرکت می کند - به عنوان مالک حتی کوچکترین وصله زمین یا به عنوان یک کارگر صنعتی یا صنعتگر - مجاز به رای گیری است. 

بنابراین نمایندگان که برای مراسم افتتاحیه در ورسای در 4 مه 1789 تشکیل می شوند ، به طور موجهی به عنوان نماینده ملت درک می شوند. و اکثریت کشور ، با تشکیل دارایی سوم ، امید بالایی به آنها دارند. اما ابتدا نمایندگان املاک سوم نکته مهمی در مورد سیاسی دارند. 
 






سوگند دادگاه تنیس: 20 ژوئن 1789

در مراسم افتتاحیه ، پادشاه اعلام كرد كه املاك باید خود تصمیم بگیرند كه مانند گذشته یا در مجامع مشترک ، به طور جداگانه ملاقات كنند. اشراف و روحانیت به جدایی رأی می دهند. برای جلوگیری از از بین رفتن مزیت عددی آنها توسط این ترتیب ، نمایندگان املاک سوم درگیر یک تاکتیک مسدود کردن هستند. آنها مصمم هستند تا زمانی که روحانیت و اشراف به آنها ملحق نشوند ، هیچ اقدامی انجام ندهند. بن بست ، تا زمانی که در یک ژست دراماتیک شکسته شود ، رخ می دهد. 

در 17 ژوئن املاک سوم خود را به عنوان یک نهاد منتخب مستقل اعلام کرد. آنها برای خودشان یک نام طنین انداز ، مجلس ملی انتخاب می کنند. 
 









برای اقدامات خوب ، و دانستن چه چیزی در هر دولت حاکم است ، آنها مردم فرانسه را ترغیب می کنند که تا زمانی که مجلس آنها نشسته است ، پرداخت مالیات را ادامه دهند. 

پاسخ پادشاه این است که با حضور او جلسه ای در مورد هر سه املاک تشکیل شود. برای این رویداد بزرگترین سالن ، که در آن املاک سوم برگزار شده است ، نیاز به اصلاح دارد. کارگران به داخل کشور اعزام می شوند و معاونان با ورود به تاریخ 20 ژوئن ، درب را بر روی آنها بسته می کنند. آنها در یک تریبون بلند مرتب به یک زمین تنیس در مجاورت ، که فقط با یک رای ممتنع سوگند مشهور می دهند ، تعمیر می کنند تا مجلس خود را تا زمان ایجاد قانون اساسی جدید برای قلمرو حفظ کنند. این عمل سرپیچی بعداً به عنوان آغاز انقلاب فرانسه در نظر گرفته می شود. 
 







در جلسه مشترک ، در 23 ژوئن ، لوئیس شانزدهم به سه املاک دستور می دهد تا جلسات خود را به طور جداگانه در روز بعد ادامه دهند. اما هنگامی که معاونین املاک سوم از ترک سالن امتناع می ورزند (مگر اینکه "در نقطه ای از سرنیزه" باشد) ، شاه از زور منقبض می شود. 

نمایندگان در جای خود باقی می مانند. روز برنده می شود. لوئیس به روحانیت و اشراف دستور می دهد تا در تشکیل مجلسی که وظیفه مشخصی دارد ، با دارایی سوم بپیوندند - قانون اساسی کتبی را در اختیار فرانسه قرار دهد. مجمع ملی غیرمجاز به مجمع رسمی مؤسسان ملی تبدیل می شود. 
 






سقوط باستیل: 14 ژوئیه 1789

ماههای اخیر در پاریس ، در روند طولانی و پیچیده انتخاب نمایندگان محلی املاک سوم برای املاک عمومی ، زمان هیجان سیاسی بزرگ بوده است. اما این وقایع همزمان با محرومیت اقتصادی بوده و ناشی از برداشت بد در سال 1788 و زمستان شدید است. 

نتیجه این است که یک شهر ناآرام و ناپایدار با هیجان شدید تماشا می کند که این درام چند مایل دورتر از ورسای عمل کرد. خبر پیروزی املاک سوم به صورت عجیب و غریب دریافت می شود. اما به زودی شایعاتی دنبال می شود ، نه كاملاً دروغ ، كه شاه دوباره به مشاوران ارتجاعی متمایل است و وجود تهدید آمیز نیروهایی در نزدیکی پایتخت وجود دارد. 
 









نتیجه یک قیام است ، که در مراحل اولیه آن در 12 ژوئیه توسط سیاستمداران محلی تشویق شد اما به زودی کاملاً از دست آن خارج شد. به مدت دو روز که اوباش در خیابان ها سر و صدا می کند ، سر و صدا می کند و غارت می کند. هدفمندترین اهداف آنها تنها دو سایت در پاریس است که توسط نیروهای سلطنتی نگهداری می شوند. اولین پادگان Les Invalides ، جایی که در اوایل صبح 14 ژوئیه زرادخانه بزرگی از مشکین توقیف می شود. 

مهمتر از آنکه به عنوان یک سمبل ، کانون مرکزی دیگر برای خشم جمعیت باشد - باستیل ، که به عنوان یک قلعه سلطنتی در آن ساخته شده است. قرن چهاردهم به نظر می رسد دیوارهای ممنوع المثل نمادی از استبداد سلطنتی است. اما پایان ضعف ساختمان ، آن را تنها یک تهدید توخالی برای آزادی جلوه می دهد. 
 







فرمانده باستیل با دیدن وسعت و خلق و خوی جمعیت اطراف ساختمان خود در 14 ژوئیه ، در ازای رفتار ایمن با مردان خود تسلیم تسلیم می شود - هرچند چنین وعده ای در این شرایط تحقق دشوار است. چند نفر از پادگان ها در خیابان های همسایه کشته های شدید می می کنند. 

زندانیان فقط از هفت عدد باستیل رهایی یافتند که هیچ یک از آنها قربانی بی عدالتی سلطنتی نبودند. اما واقعیت drab نمی تواند یک نماد مفید را لکه دار کند. سقوط این قلعه باستانی به زودی در سرنگونی خود رژیم رفیع در حافظه عمومی قرار می گیرد. و این رویداد عواقب ماندگاری دارد. 
 







سرانجام نظم در پاریس توسط یک شهردار و کمون تازه منتخب (یا شورای شهر) با کمک یک شبه نظامی داوطلب بازسازی می شود. شبه نظامیان معروف به گارد ملی و تحت فرماندهیلافایت ، شبه نظامیان کوکاد سه گانه را می پوشند که بعداً پایه و اساس پرچم ملی فرانسه می شود. خود پادشاه شجاعانه بعداً در ماه ژوئیه به پاریس می آید تا کلیدهای شهر به آنها داده شود.او حتی تک رنگ را در کلاه خود قرار می دهد و از طریق شلوغی مشتاق به ورسای باز می گردد. 

نمونه پاریس به سرعت در شهرهای دیگر دنبال می شود. نهادهای اقتدار سلطنتی برچیده شده و توسط کمون های منتخب و نگهبانان مدنی جایگزین می شوند. سقوط باستیل ، به خودی خود یک اتفاق جزئی است ، بنابراین نقطه عطف بزرگی است. قرار است مقامات پادشاه جایگزین مردم شوند. 
 






اعلامیه حقوق: اوت 1789

مجلس مؤسسان در ورساییل با توجه به فوریت خبرهای مربوط به خشونت دهقانان و از بین بردن املاک در بسیاری از مناطق فرانسه ، فعالیت خود را با سرعت قابل تحسین انجام می دهند. 

این قیام ناگهانی و غیر منتظره روستایی نتیجه وحشت است که بسیاری از مناطق کشور را فرا گرفته است. هیجان خبرهای ورسای به دنبال شایعاتی مبنی بر اشراف مردم در حال توطئه برای سرکوب مجلس شورای ملی است و نیروهای خارجی نیز به آنجا فراخوانده شده اند. آنچه به عنوان ترس بزرگ شناخته می شود. 
 









یک احساس وحشت مشابه نمایندگان نجیب در ورسای را درگیر می کند ، که داوطلبانه با یکدیگر رقابت می کنند تا از امتیازات باستانی خود صرف نظر کنند. یک بحث کوتاه در تاریخ 4 اوت برای تصویب قطعنامه ای که باعث حذف همه آثار فئودالیسم می شود ، کافی است. قانون زیر 11 آگوست غیرقانونی بودن هر نوع سرقت ، پایان دادن به انحصارها و معافیت های مالیاتی ، گشودن حرفه ها به کلیه طبقات ، برابری در برابر قانون ، تأمین رایگان عدالت و لغو عناوین قابل پرداخت روحانیت (که متعاقباً موظف هستند سوگند روحانیت را به قانون اساسی بسپارند ). 

این اقدامات عملی ، در تاریخ 27 اوت ، با بیانیه اصولی که به دو دهه قبل اعلامیه استقلالآمریکا مدیون است ، دنبال می شوند . 
 







اعلامیه حقوق انسان و شهروند با بیان اینكه "همه مردان آزاد و دارای حقوق برابر هستند متولد می شوند" آغاز می شود. جفرسون در رابطه با آرمانگرایی هنگام تهیه سند آمریکایی ، حقوق اصلی بشر را "زندگی ، آزادی و پیگیری شادی" تعریف می کند. جانشینان فرانسوی او نیز اولین انتخاب را به آزادی تبدیل کردند. اما آنها با حق مالکیت خصوصی آن را دنبال می کنند. 

تمایز موضوع مهمی از انقلاب در حال توسعه فرانسه را نشان می دهد. این دستاورد ملک سوم است. اما آن املاک یک حوزه انتخابیه گسترده است و از بورژوازی ثروتمند گرفته تا صنعتگران و بازرگانان در شهرها و افراد کوچک در حومه شهرها شروع می شود. 
 







همه این کلاس ها ، با روحیه انقلابی ، ثروتمندانی را که قبلاً برای اشراف و کلیسا اختصاص یافته بود ، آرزو می کنند (حکم 2 نوامبر 1789 اعلام می کند که کلیه املاک کلیسا متعلق به ملت است و فروخته خواهد شد) برخی بهتر از دیگران برای به دست آوردن و نگه داشتن سهمی از این ثروت قرار دارند. دشمنی بین گروه های مختلف موضوعی مداوم در طول سالهای انقلاب و به دوران ناپلئونی است. در حقیقت ، تمام جنگ های طبقاتی متعاقب ، از جمله حتی سرمایه داری در مقابل کمونیسم ، می تواند به عنوان یک نبرد مداوم بین بال های رقیب املاک سوم تلقی شود. 

در همین حال ، گروهی از کارآفرینان کوچک اولین کسی هستند که عضلات خود را خم می کنند.زنان بازار پاریس با راهپیمایی به ورسای می روند تا دیدگاه های خود را به اصطلاح اجباری به خود شاه برسانند. 
 






تسخیر پادشاه: 6 اکتبر 1789

قصد فوری اوباش پاریس ، که چهارده مایل به سمت ورسای در تاریخ 5 اکتبر حرکت می کند ، اعتراض به قیمت نان است. آنها راه خود را به جلسه مجلس مجبور می کنند تا قیمت کمتری را مطالبه کنند و به آنها اجازه داده می شود که یک نماینده را به کاخ بفرستند تا شاه را ببینند. آنها سپس در طی یک شب بارانی در خارج اردو می کنند. 

صبح آنها از طریق یک درب غیرمجاز راه خود را به داخل کاخ می یابند. آنها به آپارتمان های ملکه می رسند و دو نگهبان را در راه غارت گرفتن از اتاق خواب ماری-آنتوانت کشته می کنند (او درست قبل از رسیدن آنها فرار می کند). 
 









جمعیت ، با پر کردن صحن کاخ ، تا زمانی که پادشاه در بالکن ظاهر نشود ، آرام نمی شود و قول می دهد آنها را به پاریس همراهی کند. ظهر روز 6 اکتبر او و خانواده اش ورسای را ترک می کنند و به آرامی به پایتخت سفر می کنند که محاصره شده و تنها پس از تاریکی وارد محوطه می شوند. او اقامت خود را در Tuileries می گیرد. مجلس شورای ملی به دنبال او ، خود را در مدرسه سواری مجاور تأسیس می کند. 

بنابراین ، پاریس ، با روحیه افراطی و پرهیجان ، هم در طی سه ماه از سقوط باستیل ، پادشاه و مجلس را به اسارت گرفت. انقلاب خانه خود را پیدا می کند و در مرحله جدیدی حرکت می کند.
 






کلوپ ها و شخصیت ها: از 1789

یکی از ویژگیهای قابل توجه انقلاب فرانسه بخشی است که توسط باشگاههای سیاسی بازی می شود. در فرانسه ، خانه روشنگری و روشنفکرترین ملل اروپایی ، پیش بینی می شود که موضوعات بزرگ سالهای پس از سال 1789 با شور و شوق بحث شود. 

جای تعجب آور تر از میزان قدرت سیاسی است که توسط این جوامع بحث برانگیز غیررسمی اعمال می شود - و تعداد شخصیت های برجسته انقلاب که از این محیط پرشور و غالبا خطرناک بیرون می آیند. 
 









مهمترین این باشگاه ها در پاریس اندکی پس از حرکت مجمع در پاییز سال 1789 تأسیس می شود. در یک صومعه ژاکوبین در خیابان Rue St Honoré برگزار می شود و به این ترتیب با نام باشگاه Jacobin شناخته می شود. (ژاکوبین یک نام فرانسوی برای دومینیکن است ، زیرا اولین صومعه آنها در پاریس در نزدیکی کلیسای سنت ژاک بود.) 

اصطلاح Jacobin سرانجام با رادیکال ترین سیاست ها به دلیل تسلط این باشگاه در زمان ترور 1793 ، هنگامی که آن اتفاق می افتد ، ارتباط می یابد. چهره های پیشرو Robespierre و Saint-Just هستند. اما در اوایل انقلاب ، باشگاه ژاکوبین طیف گسترده ای از عقاید را شامل می شود. و عضویت گسترده آن در سراسر فرانسه آن را به اتاق بحث و تبادل نظر ملت تبدیل می کند. 
 







اهداف این باشگاه ، در فوریه 1790 ، در مورد آنچه بعداً به ماهیت مستندات سفت و سخت آن تبدیل خواهد شد ، اشاره دارد. آنها "برای روشن کردن مردم و محافظت از آنها در برابر خطا" هستند. تعداد افرادی که در مورد ماهیت خطا استدلال می کنند به سرعت رشد می کند. در ژوئیه سال 1790 ، این باشگاه در پاریس 1200 عضو دارد و چهار شب در هفته تا ساعت 11 شب برگزار می شود. در بقیه کشور ، تا تابستان امسال ، 152 کلوب وابسته به ژاکوبین وجود دارد. این شبکه با اسناد سیاسی که بطور منظم از مرکز صادر می شود ، یک نیروی سیاسی قدرتمند را نشان می دهد. 

در همین دوره یک باشگاه قدرتمند دیگر در پاریس تشکیل می شود و یکی با اصول تهاجمی تر از ژاکوبین ها. 
 







این باشگاه از بندها ، تا مه 1790 وجود دارد ، همچنین نام خود را از صومعه جایی که برای اولین بار در آن ملاقات می کند - گرفته است - از فرانسیسکان ، که در فرانسه به عنوان بند ناف معروف است. عملکرد بیان شده آن "نادیده گرفتن دادگاه به سوءاستفاده از افکار عمومی از قدرتهای مختلف و کلیه موارد نقض حقوق بشر است". (در سال 1793 این باشگاه لیبرته را تبلیغ می کند ! Egalité! Fraternité! به عنوان شعار انقلاب ، وطن پرست ها را ترغیب می کند که این کلمات را با حروف بزرگ روی دیوارهای خانه های خود بکشند.) 

از جمله اعضای موسس این باشگاه Danton و Marat هستند. تا بهار سال 1791 توانایی آنها در دادگاه عمومی افکار عمومی ، حداقل در میان طبقات فقیر در پاریس ، هنگامی آشکار می شود که پادشاه و خانواده اش قصد دارند از این شهر برای عید پاک خارج شوند. 
 






Varennes and Champ de Mars: ژوئن - ژوئیه 1791

خانواده سلطنتی ، که سعی می کنند در واگن هایی برای گذراندن عید پاک در کاخ خود در خیابان ابر بگذرند ، از نظر جسمی مانع از ترک Tuileries توسط اعضای گارد ملی می شوند و از تظاهرات خیابانی پر سروصدا و با الهام از باشگاه Cordeliers حمایت می شوند. این واقعه باعث می شود عدم آزادی شاه به طرز دردناکی آشکار شود. این اقدام بثورات فرار را که تقریباً غیرقابل توصیف به مرگ او منجر می شود ، انجام می دهد. 

در شب 1791 ژوئن 20 لویی شانزدهم، ماری آنتوانت و دو فرزندش (یک شاهزاده خانم 12 ساله و این هلی کوپتر 6 ساله، به تاریخ به عنوان شناخته شده لویی هفدهم ) موفقیت در ترک تویلری در لباس مبدل با گذرنامه های جعلی . مربی آنها جاده را به سمت شرق می برد و به مرز آلمان می رود. 
 









ایده فرار از فرانسه و جذب نیروهای متحدین سلطنتی (شاید حتی امپراتور اتریش ، لئوپولد دوم ، که برادر ماری آنتوانت است) است که ممکن است به نوعی لویی را به پادشاهی خود بازگرداند.اما در طول راه خانواده شناخته می شود. نیروهای تحت تعقیب پیاده روی واگن در واگنس. این پرواز بیست و چهار ساعت به طول انجامیده است. 

پادشاه را دوباره به پاریس ، حتی آشکارا اسیر از گذشته بازگردانده است - و یکی در حال حاضر با اهداف احتمالاً خیالی. سرگروه ها در باشگاه کوردلرها شانس خود را می بینند. در 17 ژوئیه ، آنها برای حمایت از طوماری به شورای ملی ، تظاهرات گسترده ای را در شامپ د مریخ (فضای اصلی اصلی باز برای رویدادها و جشن های عمومی) ترتیب می دهند. 
 







دادخواست خواستار سوء استفاده و محاکمه پادشاه است. این گامی فراتر از آنچه هنوز به طور گسترده ای مطرح شده است ، است زیرا هدف اصلی انقلابی تاکنون ایجاد سلطنت مشروطه بوده است. صحنه ، مانند اغلب در چنین تظاهراتاتی ، از دست نمی رود. سنگ پرتاب می شود. گارد ملی با دور آتش پاسخ می دهد. برخی از تظاهرکنندگان کشته می شوند. دیگران در هراس ناشی از آن قرار گرفتند و در کل حدود پنجاه کشته شد. 

این رویداد به اندازه کافی چشمگیر است که می تواند جای خود را در تاریخ محبوب به عنوان "قتل عام شامپ د مریخ" بگیرد. این آغاز کوچک در یک اوج خشونت در طول دو سال آینده - در میدان جنگ علیه ارتش های خارجی ، و در خیابان های شهرهای فرانسه است. 
 






اعلام جنگ فرانسه: 20 آوریل 1792

لوئیس شانزدهم پس از بازگشت شرم آور وی از Varennes ، گزینه دیگری برای پذیرش قانون اساسی مفصل ، که پس از دو سال کار کمیته زحمتکش ، توسط اعضای مجمع مؤسسان ساخته شده است ، ندارد. این جایگزین خود را توسط یک مجمع جدید فراهم می کند ، که به عنوان مجلس قانون گذاری شناخته می شود. مجمع مؤسس شرط منکر را می افزاید که مجمع جدید باید کاملاً از اعضای جدید تشکیل شود. 

معاونان بی تجربه مجلس قانونگذاری برای اولین بار در تاریخ 1 اکتبر 1791 تشکیل جلسه می دهند. مؤسسه آنها کمتر از یک سال قبل از پایان ناگهانی وجود دارد. اما در این زمان اولین جناح های انقلابی کاملاً تعریف شده شروع به ظهور می کنند. 
 









مسئله اصلی بین آنها این است که آیا فرانسه باید در جنگ علیه ملل دیگر باشد تا بتواند در مرحله فعلی توسعه خود انقلاب را صادر کند یا باید بر هل دادن انقلاب در جهت افراطی تر در درون ملت تمرکز کند. 

حزب جنگ به عنوان Girondins شناخته می شود ، زیرا بسیاری از اعضای پیشرو آنها نمایندگان از Gironde هستند. پیوندهای خودشان با بورژوازی - بازرگانان و متخصصانی که از فرصتهای جدید تا کنون در تحولات سیاسی سود برده اند ، بوده و علاقه شخصی خود را در دوره ای از تحکیم و آرامش می بینند (که هدف مشترک جنگ تمایل دارد به نتیجه برسد. ملت) 
 







طرف مقابل جناح چپ جاکوبینز به ریاست روبسپیر است. آنها بیشتر با الهام از آرمانهای تغییر سیاسی و با حمایت از اقشار کم ثروت جامعه ، تصمیم می گیرند که بر پیشرفت انقلاب در خانه تمرکز کنند. 

حزب جنگ در شاه یک پیمان طبیعی دارد. او هنوز رئیس دولت است. فقط او می تواند جنگ اعلام کند و هر نتیجه ای روشن می تواند به نفع او باشد. اگر فرانسه برنده یک جنگ شود ، ممکن است اعتبار تا حدی به نظر برسد. اگر او از دست بدهد ، پیروز یقیناً ملتی سلطنتی است که آرزوی تشویق انقلاب نخواهد داشت. 
 







سایر کشورهای اروپایی از وقایع فرانسه نگران هستند. ارتشهای خارجی در آمادگی فراتر از راین وجود دارند. در میان آنها نیروهایی هستند که به سرپرستی مهاجران فرانسوی ، که قبلاً پرواز از فرانسه را به عنوان امن ترین روند اقدام داوری کرده اند. مهمترین قدرت مخالف اتریش است ، بنابراین اعلام جنگ - که Girondins لویی شانزدهم را ترغیب به اعلام در 20 آوریل 1792 کرد - خطاب به امپراتور اتریش است. 

این اقدام جنگ های انقلابی فرانسه را آغاز می کند و دوره ای بیش از بیست سال را افتتاح می کند که فرانسه در آن درگیری مسلحانه با همسایگان اروپایی است. 
 






دیوانگی تابستانی: 1792

ماه های تابستان سال 1792 ترکیبی از هیجان ، زنگ خطر و تشدید خشونت را به همراه دارد - بیشتر این کار توسط گروه های انقلابی رقیب که در پاریس در حال قدرت گرفتن هستند ، برگزار می شود. 

احساس هیجان فقط در پنج روز پس از اعلام جنگ فرانسه ، در نوشتن مارسیایزه مشهود است.در تاریخ 25 آوریل ، خبر جنگ به استراسبورگ می رسد. شهردار این شهر با سرگرم کردن برخی از افسران به دلیل عزیمت به جبهه ، از عدم وجود یک سرود ملی فرانسه ابراز تأسف می کند. یکی از افسران ، روژت دو لیز ، این چالش را می پذیرد. در آن شب ، او آیات آغاز شدهAllons ، enfants de la patrie! 
 









آهنگ او محبوبیت فوری را کسب می کند (آهنگ احتمالاً او نیز هست). در ابتدا به عنوان نبرد سرود ارتش راین شناخته می شود. در ماه ژوئن ، این گروه مورد علاقه گردان های گارد ملی در جنوب فرانسه ، به ویژه با یگان های مارسی قرار گرفته است. آنها وقتی در ماه ژوئیه در پاریس رژه می روند ، آن را شهوت آواز می خوانند ، و به همین ترتیب پاریسی ها به آن نام ماندگار خود را می دهند - مارسیلیزه. 

در تاریخ نگارش مارسیلاز ، 25 آوریل ، تاریخ یکی از همزمانی های سرسام آور خود را ارائه می دهد. در همان روز یک بزرگراه در اولین تظاهرات عمومی دستگاهی که برای مطابقت با اصول انقلابی - گیوتین - در یک میدان پاریس اجرا می شود ، اعدام می شود . 
 







مشروط مارسی در 30 ژوئیه به موقع وارد شهر پایتخت می شود تا در شیوع جدی خشونت سیاسی بعدی پاریس شرکت کند. حزب جنگ ، یعنی Girondins ، به دلیل واپس گیری زود هنگام فرانسه علیه اتریشی ها ، بخشی از نفوذ خود را از دست داده است . در همین حال ، جناح رادیکال انقلاب با نفوذ ماهرانه در کمیته های کمون پاریس ، پایگاه قدرت خود را گسترش داده است. یک صدای جدید برجسته جدید در امور کمون صدای دانتون است. 

نتیجه قابل پیش بینی یک روحیه فزاینده و هیجان انگیز ، ملتهب توسط کمیته شورش که توسط کمون ایجاد شده است ، حمله به اقامتگاه خانواده سلطنتی در Tuileries است. 
 







این حمله در تاریخ 10 اوت انجام می شود. خانواده سلطنتی برای امنیت به مجمع عقب نشینی می کنند ، در حالی که اوباش محافظان سوئیسی پادشاه (به دستور لوئی شانزدهم برای آتش سوزی خود دستور داده است) را قتل عام می کند و آپارتمان های سلطنتی را ربود. 

در یک اتاق در مجلس ، پادشاه و ملکه منتظر تحولات بعدی هستند. آنها بسیار فاجعه بار هستند.در همان روز ، حکومت شاه "به حالت تعلیق درآمده" است. در یازدهم ، تصویب می شود که مجمع به یک کنوانسیون تازه منتخب جایگزین می شود. به کمون رادیکال پاریس مسئولیت پیگیری افراد مقصر جنایات علیه دولت داده شده است. شهروندان تشویق می شوند که بیایند و گناهان را محکوم کنند. در تاریخ سیزدهم پادشاه به دست کمون تحویل داده می شود. 
 







پادشاه در معبد زندانی است. اما سرنوشت وی تا زمان انتخاب کنوانسیون جدید که قرار است در اوایل سپتامبر برگزار شود ، قطعی نشده است. در همین حال ، رویکرد انتخابات گام بعدی در تشدید بی امان پاریس در خونریزی را بر می انگیزد. 

این مناسب است به افراط گرایان ژاکوبینز ، که حمایت از او در بین مردم کمی بیش از حد اندک است ، برای برگزاری انتخابات در یک فضای ترس و محاسبه برای جلوگیری از مخالفت. کمیته کمون ، با حمایت قلم مسموم مارات ("برخیز و اجازه دهید خون خائنان جریان یابد ، این تنها راه نجات سرزمین پدری است") وقایع وحشیانه ای را که به قتل عام سپتامبر مشهور هستند ، ترتیب می دهد. 
 







در طی مدت چهار روز ، از تاریخ 2 سپتامبر ، اراذل و اوباش وارد زندان های پاریس می شوند و زندانیان را به سمت اجرای خلاصه می کشانند. بیشتر قربانیان کاهن و اشرافی هستند ، گرچه بسیاری از جنایتکاران متداول نیز می میرند. در حال حاضر حالت هشدار عمومی وجود دارد ، و ارتشهای خارجی اکنون در خاک فرانسه قرار دارند ، بنابراین برای کمون آسان است که استدلال کند که قربانیان توطئه گران خطرناک سلطنتی بودند. حدود 1400 در پاریس درگذشت.تلاش های بسیار موفقیت آمیز برای پخش این قتل عام در مراکز استان ها وجود ندارد. 

در طی چند روز آینده ، انتخاب کنندگان راه خود را برای عبور از اجساد اجساد به مراکز رای گیری انتخاب می کنند ، جایی که ژاکوبین ها بر روی رأی عمومی اصرار دارند. جناح چپ بهتر از آنچه انتظار می رفت در کنوانسیون نتیجه نشان داده شده است. 
 






کنوانسیون ملی: 1792-1793

نمایندگان پاریسی در کنوانسیون جدید عمدتاً جاکوبینز هستند (روبسپیر و دانتون به عنوان دو معاون اول این شهر انتخاب می شوند) ، اما بزرگترین حزب هنوز ژیروندین ها هستند. آنها در یک طرف مجمع می نشینند. در مقابل آنها ، ژاکوبین ها قرار دارند که روی یک سکوی بلند و معروف به کوه (نشسته کوه) نشسته اند (نام آنها را Montagnards یا کوهنوردان گذاشته است). 

به طور قیاس ، مرکز سالن به دشت معروف می شود. در اینجا اکثریت بزرگی از نمایندگان ، غیرمجاز اما بسیار مستعد از تاکتیک های تروریستی کوه هستند. 
 









در مورد سریع ترین تجارت قبل از مجلس - دفاع و دولت آینده ملت - همه توافق دارند. اخبار خوش آمدید در شماره اول کنوانسیون را با شروع مطمئن شروع می کند. نمایندگان در 21 سپتامبر جمع می شوند. روز گذشته ارتش انقلابی فرانسه اولین پیروزی قاطع خود را به دست آورد و نیروهای ترکیبی اتریش و پروس را در والمی متوقف کرد و در نتیجه خطر فوری را برای پاریس از بین برد. 

از طرف دیگر نمایندگان نسبت به خود اطمینان دارند. آنها در اولین روز مشاوره خود "به اتفاق آرا تصمیم می گیرند که حق امتیاز در فرانسه از بین برود". 
 







با این فرمان جمهوری فرانسه تأسیس می شود. در تقویم جدید جمهوریخواه (که طی چند ماه آینده ابداع شده است) ، روز بعد ، 22 سپتامبر ، روز اول واندیمیر (ماه برداشت انگور) سال اول دوره جدید می شود. آینده روشن به نظر می رسد. 

موضوع بعدی مقابله با کنوانسیون به آسانی حل نخواهد شد - چه کاری با پادشاه انجام دهید ، اکنون در جمهوری جدید به عنوان لوئیس کاپوت یا شهروند کاپوت از آن یاد می شود . بحث های زیادی درباره زمینه های حقوقی مبنی بر محاکمه وی وجود دارد. پرونده وی با کشف در 20 نوامبر در سینه آهنی در توئیلری ها ضعیف شده است ، اسناد ظاهراً دلالت بر وی در مکاتبات خیانت آمیز با دشمنان سلطنتی فرانسه. 
 







در 11 دسامبر ، لوییس به جرمی متهم شده است که شامل همدستی در "توطئه های علیه ملت" است. او تمام اتهامات را رد می کند ، اما فرصت کمی برای دفاع از خود دارد. در غیاب وی ، نمایندگان روزها درمورد گناه خود (که به سختی کسی جرات اعتراض ندارد) بحث می کنند ، بلکه در مورد مجازات مناسب هستند. سرانجام ، از میان 721 نماینده ، 361 رأی به مرگ بدون تأخیر یا همه پرسی - اکثریت فقط یک نفر. با توجه به نزدیکی این نتیجه ، درمورد تأخیر ، رأی گیری بیشتری صورت می گیرد. مجدداً اکثریت برای اقدام فوری وجود دارد. 

در 21 ژانویه 1793 ، لوئیس شانزدهم به صورت گیوتین ساخته شده است - جانشین چارلز اول در بحث مشروطه طولانی اروپا. 
 






جناح های خطرناک: 1793-1794

با مرحله ای که از مرگ پادشاه پاک شد ، فرانسه به یک نمونه روشن و افراطی از درگیری های سیاسی تبدیل می شود - فرایندی که اغلب به عنوان کشنده و در این مورد به معنای واقعی کلمه توصیف می شود. 

با انتظار گیوتین در Place de la Révolution (مکان امروزی Place de la Concorde) و با مفهوم ترور که قبلاً در قتل عام های سپتامبر سال 1792 معرفی شده بود ، شکست سیاسی در انقلابی پاریس دیگر مستلزم از بین رفتن صندلی یا آن نیست. حقوق. این بدان معناست که یک تومور که در خیابانها به حرکت در آمده و یک پایان عمومی است.مخاطرات بالا هستند. 
 









اولین مسابقه بین تنها دو حزب مشخص در کنوانسیون ، ژیروندین ها و ژاکوبین ها است. آنها حمایت خود را به ترتیب از کشور و پاریس جلب می کنند ، که به Jacobins یک مزیت محلی می دهد. این امر به عنوان اثر بی رحمانه مورد استفاده قرار می گیرد ، هنگامی که ژاکوبینز و کمون پاریس نگهبانان ملی و تعداد زیادی از شهروندان مسلح را متقاعد می کنند که کنوانسیون را در 2 ژوئن 1793 محاصره کنند. معاونان تا زمانی که تصویب نامه ای برای دستگیری بیست و نه رهبر صادر نکنند ، از عزیمت جلوگیری می کنند. جیروندین ها 

در این صورت به ژیروندین ها اجازه داده می شود تا آزادی خود را برای برخی از ماه ها ، در حالی که بحث در مورد نحوه برخورد با آنها انجام می شود. این بحث اختلاف فاجعه بار بعدی را در میان نمایندگان پیشرو در معرض دید قرار می دهد. 
 







دانتون که از طریق تسلط خود بر کمیته امنیت عمومی کنوانسیون قدرت قابل توجهی را به دست می آورد ، تنها به دستیابی به یک دولت قوی تر از آنچه که Girondins قادر به تأمین آن بودند علاقه دارد. او انقلاب را اکنون امن می داند و نیازی به قربانی شدن بیشتر ندارد. او و متحدانش ، به عنوان گروهی متمایز از ژاکوبین ها فعالیت می کنند ، به عنوان تجلیل شناخته می شوند. 

در عوض ، ژاکوبین ها ، به رهبری روبسپیر ، مصمم هستند نسخه اصلی انقلاب خود را با از بین بردن همه مخالفان تضمین کنند. آنها جیروندین ها را در دیدنی های خود دارند. پرونده آنها زمانی تقویت می شود که شارلوت کوردی ، انتقام جیروندین ها ، مارات را ، مسموم ترین صدای چپ رادیکال ترور کند. 
 







مرات ، یک همکار غیرممکن ، به یک شهید مفید تبدیل می شود. مرگ وی ، در 13 ژوئیه 1793 ، توجیه اقدامات سخت علیه Girondins پیشرو را آسان می کند. در اکتبر 1793 بیش از سی مورد از آنها به صورت گیوتینه طراحی شده اند. 

در این زمان Robespierre کاملاً کنترل کمیته امنیت عمومی را دارد ، که به عنوان یک مدیر اجرایی بی رحمانه کارآمد کنوانسیون تبدیل شده است. کمیته به تدریج تمام قدرتهای متمرکز و غیرقابل تصور یک پلیس پلیس را بدست می آورد و از آنها با ظلم خودسرانه ای که به ترور معروف شده است ، استفاده می کند. 
 






ترور و ترمیدور: 1793-1794

در زمستان 1793 تعداد قربانیان گیوتین در شهرهای فرانسه به طرز چشمگیری افزایش می یابد. تعداد اکتبر (از جمله رهبران Girondin) 180 است و در ماه نوامبر 500 ، در دسامبر 3380 و در ژانویه 3500. این آمار و ارقام ملی است که تعداد آنها در پاریس نسبتاً کم تعجب آور است - 59 ، 61 ، 66 و 61 برای ماههای مشخص. 

در طول اوج ترور ، دنتون به استدلال خود علیه این شدت ادامه می دهد. استدلال او به ناچار انتقاد از روبسپیر و نزدیکترین متحد وی ، سنت-عادل است. در پایان ماه مارس کمیته خطر دستور دستگیری دنتون و جناح وی را می گیرد. 
 









این یک حرکت خطرناک است زیرا دنتون یکی از قدرتمندترین معترضان انقلاب است و او تقریباً کنوانسیون را در پیش گرفته است. اما Robespierre و Saint-Just روز با برخی از شواهد ساختگی همراه هستند. در ماه آوریل ، دانتونیست ها به گیوتین می روند. 

قدرت Robespierre در حال حاضر مطلق است ، یا به نظر می رسد ، اما در طی دو ماه این درک بسیار خنثیسازی او را اثبات می کند. او به نظر می رسد از راه دور. او بندرت در کنوانسیون شرکت می کند. در مورد دیکتاتوری شکنجه وجود دارد. در ماه ژوئیه (یا تریدورهمانطور که اکنون مشخص است) اکثریت کنوانسیون به طور ناگهانی علیه وی رو به رو شدند و دستور دستگیری وی را به همراه سنت عادل و سایر متحدان نزدیک خود صادر کردند. 
 







در اواخر ژوئیه سال 1794 ، تومورها جناح Robespierre را به گیوتین منتقل می کنند ، تعداد 105 مورد از آنها طی سه روز. با عزیمت آنها ، سرانجام شهود خون قضایی ترور از بین می رود ، اگرچه در ماه های آینده جکوبینز در انتقام از حوادث 1492-4 در بسیاری از نقاط کشور قتل عام می شود. 

از نظر سیاسی وقایع تریدور منجر به بازگشت قدرت از کمیته امنیت عمومی به کنوانسیون کامل می شود. میانه روها (یا تریدیدورها ، از آنجا که از پیروزی خود در تقابل این ماه مشخص می شوند) اکنون مشکلات روزمره اقتصادی روزمره اقتصاد و جنگ را دارند که باید با آنها کنار بیایند. 
 






نان و جنگ داخلی: to1794

وقتی روبسپیر در خیابان به راه مرگش منتقل می شود ، او با فریادهایی از حداکثر حداکثرجمعیت مورد هیجان قرار می گیرد! (پایین با حداکثر) این واکنش نشان می دهد که برای همه درگیری های ماه های اخیر ، واقعیت های روزمره زندگی مهمترین عامل سیاست است. حداکثریک قیمت ثابت که ژاکوبن در نان و برخی دیگر از کالاهای اساسی در تلاش برای حل کمبود شدید در شهرستانها قرار داده است. مانند بسیاری از اقدامات متمرکز ، این مسئله قادر به حل مشکل نیست و فقط مقصرانه روی شانه های دولت می رود و سرزنش کمبود زیربنایی را بر عهده دارد. 


 









اقتصاد ملی همچنین کلیساها را هر چه عمیق تر بحران می کند. از سال 1789 مجمع برای رونق بخشیدن به اقتصاد و فعال كردن شهروندان به خرید املاك كلیسا كه در آن سال توسط دولت تخصیص یافته بود ، ارز كاغذ ( واگذاری ) صادر كرد . برای مقابله با هزینه های افزایش و، از سال 1792، هزینه های جنگ، دولت بیشتر و بیشتر چاپ assignats . نتیجه اجتناب ناپذیر تورم سریع است. در ژانویه 1793 ، این تخصیص 60٪ از ارزش چهره خود را دارد.تا ماه ژوئیه دوباره نصف شده است. 

در همین حال ، تصرف املاک کلیسا مشکلات عظیمی را در پی داشته است. 
 







قانون اساسی مدنی روحانیت ، که در ژوئیه سال 1790 توسط مجمع تصویب شد ، کلیسای فرانسه را به یک بخش از دولت فرانسه تبدیل می کند و به کاهنان نیاز دارد که سوگند مناسب دهند. این خیلی از افراد خصوصاً بعد از اینکه پاپ پیوس VI این توافق را در مارس 1791 محکوم کرد ، عمیقاً توهین می کند. کاهنان که از سوگند خوردن امتناع می ورزند ، خود را بدون حقوق می یابند. اما غالباً ، در ولسوالی های کشور ، از قشرهای وفادار شور و نشاط حمایت می کنند که از جانب آنها سردرگم و ناراحت می شوند. 

به طور مشابه ، برنامه عظیم سربازان ، که توسط جنگهای خارجی لازم است ، باعث نارضایتی بسیاری در بسیاری از مناطق می شود - همانطور که استبداد متمرکز ژاکوبین حاکم است . 
 







نتیجه این نارضایتی های مختلف ، جیب های شورش مسلحانه در طول سال 1793 است که منافع سلطنت طلبانه مشتاقانه برای ایجاد ناآرامی در هر کجا که اتفاق می افتد ، است. شهرهای مهم لیونز و مارسی در تابستان و اوایل پاییز همان سال درگیر شورشیان هستند و برای بازگرداندن آنها به محاصره نیازمند محاصره هستند. 

حتی جدی تر یک جنگ داخلی در مقیاس بزرگ است که در واندی (منطقه اقیانوس اطلس بین لیر و ژیروند) شروع می شود. در این منطقه فقیر روستایی است پشتیبانی دهقانان برای وجودغیر juring کشیش و خشم زیادی را در گسترده به خدمت سربازی اجباری اعمال شده در 1793. علاوه بر این در ساحل اقیانوس اطلس در معرض این منطقه به مهاجر نفوذ از انگلستان. 
 







در مارس 1793 ناآرامی ها در وندیه به یک شورش تمام عیار منفجر شد. یک ارتش دهقانی ، حدود 30،000 نیرومند و از حمایت از اشرافی محلی برخوردار است ، قبل از عبور از Loire به قصد راهپیمایی در پاریس ، چندین شهر را اسیر کرد. نیروهای دولتی سرانجام شورشیان را در سلسله برخوردهای خونین به پایان سال شکست و متلاشی می کنند. 

ناآرامی های بیشتر در منطقه در ژوئیه سال 1795 آغاز شد که یک ارتش مهاجران فرانسویاز کشتی های انگلیس در خلیج Quiberon فرود آمد. به همین مناسبت ، یک سال پس از سقوط Robespierre و جناح او ، شورشیان به سرعت توسط یک ارتش دولتی شکست می خورند - یک موفقیت نادر برای کنوانسیون در پاریس در حالی که برای حفظ نظم تلاش می کند.
 






کنوانسیون پس از روبسپیر: 1794-1795

احساس اولیه سرخوشی در پایان ترور ، در ژوئیه 1794 ، به سرعت با ادامه مشکلات اساسی انقلاب دنبال می شود. حداکثر است در یدلایمخیرات 1794 دسامبر را لغو کرد، که منجر به کمبود حتی شدیدتر از مواد غذایی است. تورم به سرعت ادامه می یابد. تا ماه ژوئیه سال 1795 ، تخصیص ارزش کمتر از 5 درصد از ارزش اسمی آن است. 

در جبهه سیاسی ، انتقام جویی های خشونت آمیز در سراسر کشور علیه جاکوبین های افراطی باعث تشویق سلطنت طلبان و افزایش خطرات کودتا می شود. نگرانی اصلی میانه‌روها یاترمیدورانیان ، اکنون که کنوانسیون را کنترل می کند ، متعادل کردن جناحها و جلوگیری از کاهش ارزش شدید است. 
 









محور اصلی سیاست آنها تدوین قانون اساسی جدید است که از مزایای درک شده انقلاب (تضمین آزادیهای خاص فردی) ، و اطمینان به صاحبان جدید اراضی کلیسا و مهاجر اطمینان می دهد که تصدیق منافع آنها امن است) و در عین حال از جامعه در برابر فشارهای ناخوشایند پوپولیستی دو سال گذشته محافظت می کند ( مثلاً باشگاه های سیاسی ممنوع هستند). 

قانون اساسی حاصل از سال سوم (به عنوان مثال 1794-5) یک مدیر اجرایی از پنج مدیر راپیشنهاد می کند - به طور مستقیم انتخاب نشده ، بلکه توسط اعضای دو مجلس قانونگذاری منتخب انتخاب شده است. 
 







قانون اساسی جدید گامی روشن از آستانه دمکراسی کامل است. این حق رای جهانی را جایگزین حق الزحمه پرداخت مالیات برای انتخاب کنندگان و آستانه دارایی برای نامزدها می کند. این ، همراه با اعلام اینکه دو سوم کرسی های مجلس جدید برای اعضای کنوانسیون موجود محفوظ است ، باعث برانگیختگی زیادی در محافل سیاسی در ولسوالی های پاریس می شود. مأمورین سلطنتی برای خلق شورشی مسلحانه علیه کنوانسیون ، از حالت ناآرامی استفاده می کنند. 

نتیجه ، در Vendémiaire سال چهارم (اکتبر 1795) آخرین قیام مردمی انقلاب است.این یک افسر توپخانه جوان - ناپلئون - را به معرض نمایش می گذارد. 
 








Read more:http://www.historyworld.net/wrldhis/PlainTextHistories.asp?groupid=1043&HistoryID=ab03&gtrack=pthc#ixzz6KBh8wKMI 

Comments
* The email will not be published on the website.
I BUILT MY SITE FOR FREE USING